انسان ها از كامپيوترها باهوش ترند. چرا چنين گفته ميشود؟
كامپيوترها هرگز قادر به اين كار به طور مطلوب نيستند. شايد بهتر است بگوييم آنهاموجودات منطقي اي هستند و تنها اعمال منطقي را به خوبي انجام مي دهند.
هدف هوش مصنوعي را مي توان در اين جمله خلاصه كرد كه مي خواهد در نهايت به كامپيوترهايي دست يابد كه اغلب در فيلم هاي سينمايي مشاهده مي شود، ماشينهاي بسيار توانمند تر از انسان – هدفي كه بسيار از دنياي واقعي به دور
است . دنيايي كه اغلب به خاطراشتباهات فاحش كامپيوترها هزينههاي بسيار زيادي را متحمل مي شود .
اگر به درون مغز نگاه كنيم ، به هيچ صورت چنين ساختاري را مشاهده نخواهيم كرد. بررسي اوليه ما چيزي جزمجموعه اي گره خورده از مادهاي خاكستري رنگ نشان نمي دهد. بررسي بيشتر و روشن مي كند كه مغز از اجزايي ريز تشكيل شده است . ليكن اين اجزاء به شيوهاي بي نهايت پيچيده، مرتب شدهاند و هز جزء به هزاران جزء ديگر متصل است. شايد اين تفاوت در شيوه ساختار ، علت اصلي اختلاف بين مغز و كامپيوتر است. كامپيوترها طوري طراحي شده اند كه يك عمل را بعد از عمل ديگر باسرعت بسيار زياد انجام دهند . ليكن مغز ما با تعداد اجزاي بيشتر اما با سرعتي بسيار كمتر كار ميكند . در حالي كه سرعت عمليات در كامپيوترها به ميليونها محاسبه در ثانيه بالغ مي شود، سرعت عمليات در مغز تقريباً بيشتر از ده بار در ثانيه نميباشد. ليكن مغز در يك لحظه با تعداد زيادي اجزاء به طور هم زمان كار مي كند، كاري كه از عهده كامپيوتر بر نميآيد . كامپيوتر ماشيني سريع اما پياپي كار است در حالي كه مغز شديداً ساختاري موازي دارد. كامپيوترها مي توانند عملياتي را كه با ساختار آنها سازگاري دارند به خوبي انجام دهند. براي مثال شمارش و جمعكردن اعمالي پياپي است كه يكي بعد از ديگري انجام مي شود . ليكن ديدن و شنيدن، اعمالي شديداً موازياند كه در آنها دادههاي متضاد و متفاوت هر كدام باعث اثرات و ظهور خاطرات متفاوتي در مغز مي شوند وتنها از طريق تركيب مجموعه اين عوامل متعدد است كه مغز ميتواند چنين اعمال شگفتي را انجام دهد .